فقط آثاری که با مجوز رسمی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به چاپ رسیده اند .
نام کتاب : رستاخیز وزن در شاهنامه |
پدید آورنده : مجید رستنده
|
ناشر : چنار
|
شابک : |
قیمت : 50000 ریال
|
تعداد صفحات : 167 |
قطع : رقعی |
استان : همدان |
زبان : فارسی |
تلفن مرکز پخش : 08138354324 |
موضوع کوتاه : بررسی موسیقی شعر در شاهنامه |
توضیحات بیشتر : رستاخیز وزن در شاهنامه
نگاهی به موسیقی شعر نامۀ باستان
کتاب «رستاخیزِ وزن در شاهنامه» تألیف آقای مجید رستنده را انتشارات چنار در سال 1391 در هزار نسخه منتشر کرده است. نویسنده در این کتاب نگاهی تحلیلی و آماری به موسیقی شعر شاهنامه دارد. در این نوشتار به معرّفی این اثر میپردازیم.
مؤلّف در مقدّمه مینویسد:
«شاهنامۀ گرانقدر استاد ابوالقاسم فردوسی چونان دائرةالمعارفی بزرگ، بسیاری از دانشها و معارف گوناگون را در خود جای داده است. این اثر بزرگ ملّی مجموعهای دلپذیر از اسطوره، حماسه و پهلوانی، تاریخ، دین، مذهب، مناجات، خردورزی، هنر، زبان، ادبیّات، انسانشناسی، جامعهشناسی، روان¬شناسی، آداب و رسوم، آموزش و پرورش و ... است كه حکیم فردوسی در آن، آمیزهای از درونمایههای مختلف عشق و عقل، احساس و خرد، فرد و جامعه، تواضع و تكبّر، پیروزی و شكست، داد و بیداد، توانگری و ناتوانی، نیكبختی و نگون¬بختی، شادی و اندوه، لطف و خشم، بزم و رزم، قیام و سكون، تولّد و مرگ، دنیا و آخرت و ... را استادانه و با شیوهای بسیار شایسته به طیف گستردۀ مخاطبان خویش در همۀ عصرها تقدیم میكند.
از دیرباز تاكنون دانشمندان ایرانی و غیر ایرانی دربارة شاهنامه، پژوهشهایی متنوّع و ارزشمند انجام داده و تحقیقات ارزندهای دربارة جنبههای اسطورهای، حماسی و پهلوانی، تاریخی، اجتماعی، دینی، شخصیّتها، ویژگیهای زبانی (واژگان، صرف، نحو و ...)، و مختصّات سبكی شاهنامه به انجام رسانده و به فرهنگ بشری عرضه كردهاند.
افزون بر آن، هنرنمایی استاد فردوسی در بهرهگیری از موسیقی مناسب برای درونمایههای گوناگونی که در شاهنامه به کار رفته است، بسیار چشمگیر و شایستة تکریم است. این دانشمند ادیب و شاعر گرانمایه با شناخت کافی و شایسته از موسیقی کلام و چگونگی تناسب موسیقی کلام با درونمایه¬ها و موضوعات مختلف، توانسته است اثر خود را بهگونهای عرضه کند که هیچ گونه آشفتگی بیان و ناهماهنگی «درونمایه» و «موسیقی» در آن دیده و شنیده نشود.
بیشک دانش گسترده و مهارت بی¬نظیر فردوسی در این باره نقشی بنیادین در توفیق وی داشته است. علاوه بر آن نباید فراموش کرد که یکی از مهمترین عوامل موفّقیت او در این خصوص، حسّ مشترک و عمیقی است که او از فضای جامعۀ عصر خویش گرفته است؛ جامعه¬ای که روح ملّی¬گرایی و توجّه به مسائل ملّی و میهنی در آن بسیار گسترده و پررنگ بوده و همه کس و همه چیز را تحت تأثیر قرار داده است.»
نویسنده در این نوشتار بر آن است که تا حدودی زوایا و شگردهای این هنر ارزندة فردوسی را شناسایی و معرّفی کند. وی برای این منظور پیش از ورود به بحث دربارۀ شاهنامه و ویژگی¬های موسیقیایی آن، در دو بخش «موسیقی و درونمایه» و «بحر متقارب» بحثی کلّی ارائه کرده و در بخش پایانی (موسیقی شعر نامۀ باستان) به بحث اصلی پرداخته است.
وی در بخش «موسیقی و درونمایه» گفته است: «تأثیر موسیقی کلام در آموزش بسیار بارز است و ناگفته پیداست که سخن منظوم و آهنگین بیشتر بر نفوس اثر میگذارد و آموزش را ماندگارتر میکند. نمونههایی از این موضوع را در آموزشهای گوناگون مراحل مختلف تعلیم و تربیت، هنگام برقراری رابطة عاطفی با کودک به کار میبریم.»
مؤلّف در زیر عنوان «هماهنگی موسیقی و درونمایه» هم مینویسد:
«تناسب و هماهنگی موسیقی و درونمایه از مهمترین نکات برجسته در شعر به شمار میرود که در جذب مخاطب و اثرگذاری بر او فوقالعاده نقش دارد.»
«شاعران بزرگ ما با درک درست این موضوع، آثاری پدید آوردهاند که در جذب مخاطب بسیار اثرگذار بوده است.» نویسنده نمونههایی از سرودههای گویندگان معروف شعر فارسی را ذکر کرده است.
وی در ادامه می¬نویسد: «در مواردی هم که در برخی از سرودهها این موضوع رعایت نشده است در واقع نوعی تکلّف از جمله ترس، اجبار و فرمایشی بودن شعر، عامل آن بوده است.»
مؤلّف بر آن است که «وزن شعر فارسی ـ که از خوشآهنگترین اوزان شعر در جهان به شمار میرود ـ برای بیان موضوعات و درونمایههای گوناگون مناجات، عرفان، اخلاق، عشق، رزم و حماسه، بزم و طرب، وصف، مدح، هجو، رثا، تعلیم و ... ظرفیتی بسیار فراگیر و چشمگیر دارد.»
نویسندۀ کتاب در بخش دوم به معرّفی بحر متقارب پرداخته و نوشته است:
«بحر متقارب مثمّن محذوف (فعولن فعولن فعولن فعل) در ادب فارسی معمولاً برای درونمایههای حماسی و تعلیمی (اخلاقی و اجتماعی) به کار رفته است و شماری از دفاتر شعری ادب فارسی در این بحر سروده شدهاند؛ از جمله: شاهنامه، گشتاسبنامه، گرشاسبنامه، اسکندرنامه، بوستان سعدی و تحفة الاحرار.»
وی سپس نمونههایی از سرودههای ادیب پیشاوری، فرّخی یزدی، سپیده کاشانی، قطران تبریزی، ناصرخسرو، سعدی و پروین اعتصامی را ذکر کرده است. علاوه بر آن بیتهایی از ساقینامههای رضیالدّین آرتیمانی، حافظ، ملاّهادی سبزواری، نیّر تبریزی و شرف مازندرانی را آورده است.
از شاعران نوپرداز هم شعر «به باغ همسفران» سهراب سپهری به عنوان شاهد مثال برای بحر متقارب ذکر شده است.
عنوان مهمترین بخش کتاب، «موسیقی شعر نامۀ باستان» است. در این بخش میخوانیم:
فردوسی برای سرودة بزرگترین اثر حماسی ایران با انتخابی شایسته از بحر متقارب مثمّن محذوف (فعولن فعولن فعولن فعل) استفاده كرده است. این وزن به سبب نوع هجاها و تركیب آنها و تعداد اركان، انعطافی جالب و درخور توجّه دارد.
فردوسیِ عالِم با وقوف کامل به این نكتة مهم و تأثیرگذار برای رهایی از این تنگناهای شعری بسیار استادانه عمل كرده و با بهرهگیری از روشها و فنون گوناگون، مبتكرانه این وزن را بیش از پیش برای بیان مفاهیم مختلف به نحوی شگفتانگیز انعطافپذیر كرده است به گونهای كه ظرفیت و انعطاف مناسب و لازم را برای بیان درونمایههای متنوّع مناجات، شادی، اندوه، طنز، هجو، خردمندی، مهرورزی، آموزش و پرورش، بزم، رزم، حماسه، رجزخوانی و ... داشته باشد.
نویسنده پیش از ورود به این بحث کلیدواژههای «واج، هجا، هجای درنگساز ، هجای كشیده، نون ساكن، درنگ، درنگ مضاعف ، واژه، جمله، هنجار شكنی، نغمة حروف، وزن و درونمایه» را معرّفی کرده و سپس نکاتی دربارۀ آرایش کلام و درونمایه بیان کرده و آنگاه به ذکر مصادیقی از «رستاخیز وزن در شاهنامه» مبادرت ورزیده است؛ از جمله:
توحید
تو بر كردگار روان و خرد
ببین ای خردمند روشن روان!
همه دانش ما به بیچارگیست
تو خستو شو آن را كه هست و یكیست
ایا فلسفه دان بسیار گوی!
ترا هرچ بر چشم سر بگذرد
سخن هرچ بایست توحید نیست
تو گر سختهای شو سخن سخته گوی
به یك دم زدن رستی از جان و تن
همی بگذرد بر تو ایّام تو
نخست از جهانآفرین یاد كن
كزویست گردون گردان بپای
جهان پرشگفتست اگر بنگری
كه جانت شگفتست و تن هم شگفـت
دگر آنك این گرد گردان سپهر
ستـایش گزین تا چهاندر خورد
كه چون باید او را ستودن توان
به بیچارگان بر بباید گریست
روان و خرد را جـز این راه نیست
بپویم به راهی كه گویی مپوی
نگنجد همی در دلت با خرد
به ناگفتن و گفتن او یكیست
نیاید به بن هرگز این گفت و گوی
همی بس بزرگ آیدت خویشتن
سرایی جز این باشد آرام تو
پرستش برین یاد بنیاد كن
هم اویست بر نیك و بد رهنمای
ندارد كسی آلت داوری
نخست از خــود اندازه باید گرفت
همی نو نمایدْتْ هر روز مهر
4/301 و 302/15ـ 1
سرودة فوق نوعی مناظره را به ذهن نزدیک میسازد که طیّ آن مناظره، فردوسی در مقام پاسخگویی به طرف مقابل خویش برآمده است و با بیانی منطقی و صریح که بیانگر داشتن اعتقادات راسخ و قطعی است و گوینده با اعتماد به نفسی درخور آن را اظهار کرده است. لازمة این ویژگی، داشتن زبان و بیانی قاطع و برنده است به گونهای که مخاطب را از لحاظ فکری خلع سلاح کند. از این رو میبینیم که در این بیتها بیشتر از «هجاهای کوتاه و بلند» ـ که متناسب با قاطعیّت کلام است ـ استفاده شده است:
صد و هشتاد «هجای بلند»؛
صد و شش «هجای کوتاه»؛
سی «هجای کشیده»؛
پانزده «نون ساکن پس از مصوّت بلند».
نغمة حروف: فراوانی استفاده از «هجاهای کوتاه و بلند»، کاربرد فراوان «مصوّتهای کوتاه و بلند» را به دنبال داشته است که این خود، نوعی «نغمة حروف» است و موجب هماهنگی درونمایه و وزن شعر شده است.
همان طور که ملاحظه میشود، کاربرد «هجای کشیده» و «هجای دارای نون ساکن پس از مصوّت بلند» کمتر به چشم میخورد.
نکتة جالب توجّه در اینجاست که در بیت سوم که شاعر در برابر ستایش «کردگار روان و خرد» اظهار ناتوانی و بیچارگی میکند، موسیقی شعر، آهنگ فرود دارد و بسیار جالب و دقیق با درونمایه هماهنگ میشود.
همین فرود آهنگ را در بیت پانزدهم نیز ـ که پایان سخن است ـ با هفت «هجای درنگساز» (پنج «هجای کشیده» و دو «هجای دارای نون ساکن پس ار مصوّت بلند») میبینیم. استفادة بیشتر از «هجاهای کشیده» این تناسب آهنگ را پدید آورده و تناسب درونمایه و موسیقی شعر را رقم زده است.
در بیت پایانی هم تخفیف (ساکن تلفّظ کردن واج «د» در «نمایدْتْ») وزن را سنگین و آرام و برای فرود آهنگ مناسب کرده است.
مدح
ترا دانش و دین رهاند درست
وگر دل نخواهی كه باشد نژند
به گفتار پیغمبرت راه جوی
چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی
كه من شهر علمم علیّم دَرست
گواهی دهم كاین سخنها ز اوست
منم بندة اهل بیت نبی
حكیم این جهان را چو دریا نهاد
چو هفتاد كشتی برو ساخته
یكی پهن كشتی بسان عروس
محمّد بدو اندرون با علی
خردمند كز دور دریا بدید
بدانست كو موج خواهد زدن
به دل گفت اگر با نبیّ و وصی
همانا كه باشد مرا دستگیر
خداوند جوی می و انگبین
اگر چشمداری به دیگرسرای
گرت زین بد آید گناه منست
در رستگاری ببایدْتْ جست
نخواهی كه دائم بوی مستمند
دل از تیرگیها بدین آب شوی
خداوند امر و خداوند نهی
دُرست این سخن قول پیغمبر است
تو گویی دو گوشم پرآواز اوست
ستایندة خاك پای وصی
برانگیخته موج ازو تند باد
همـه بـادبـانهـا بـرافــراختــه
بیاراسته همچو چشم خروس
همان اهل بیت نبیّ و ولی
كرانه نه پیدا و بن ناپدید
كس از غرق بیرون نخواهد شدن
شوم غرقه دارم دو یار وفی
خداوند تاج و لوا و سریر
همان چشمة شیر و ماء مَعین
به نزد نبیّ و علی گیر جای
چنین است و این دین و راه منست
1/20 – 18/111ـ 88
با مطالعة بیتهای یادشده و بررسی نوع هجاهای به کار رفته به وضوح این موارد را میبینیم:
در بیت نخست از «تخفیف» (ساکن تلفّظ کردن واج «د» در «نمایدْتْ») استفاده کرده است که موجب سنگینی موسیقی شعر شده است.
فردوسی بنا بر اعتقادات مذهبیاش در گزینش هجاها دقّتی خاص داشته است؛ او در اغلب این بیتها ـ از جمله بیتهای 4 و 5 و 6 و 7 که مطلب را با تأکید بیان کرده از «هجاهای کوتاه و بلند»، بیشتر بهره برده است، در حالی که در دیگر موارد، کاربرد «هجاهای درنگساز» در سرودة او به مراتب فراوانتر مشاهده میشود.
در چهار بیت یادشده تنها هشت «هجای درنگساز» (دو مورد «هجای دارای نون ساکن پس از مصوّت بلند» و شش مورد «هجای کشیده») به کار رفته است. همة «هجاهای کشیده» هم در پایان مصراع به کار رفتهاند که نقطة فرود آهنگ است.
تبدیل «که این» به «کین» که موجب «تخفیف» (حذف مصوّت کوتاه «ه» از «که»و «ء» از «این») شده است، در تند کردن موسیقی شعر اثرگذار بوده است.
پند و اندرز
موضوع پند و اندرز نیز ـ که از درونمایههای پرکاربرد در بخش تعلیمی به شمار میرود ـ با آهستگی و درنگ تناسب بیشتری دارد. بیتهای زیر به عنوان شاهد مثال ارائه میگردد.
چنین گفت رستم به اسفندیار
كنون دادده باش و بشنو سخن
كه كردار ماند ز ما یادگار
ازین نامبردار مرد كهن ...
6/261 /7ـ 726
وجود ده «هجای درنگساز» (هفت هجای كشیده و سه هجای دارای نون ساكن پس از مصوّت بلند) تنها در دو بیت خیلی صریح و روشن نكتة مورد نظر این نوشتار را تأیید میكند.
قیام
هم آنگه یكایك ز درگاه شاه
ستم دیده را پیش او خواندند
بدو گفت مهتر به روی دژم
خروشید و زد دست بر سر ز شاه
یكی بیزیان مرد آهنگرم
تو شاهی و گر اژدها پیكری
كه گر هفت كشور به شاهی تراست
شماریت با من بباید گرفت
مگر كز شمار تو آید پدید
كه مارانْتْ را مغز فرزند من
بر آمد خروشیدن دادخواه
بر نامدارانْشْ بنشاندند
كه برگوی تا از كه دیدی ستم
كه شاها منم كاوة دادخواه
ز شاه آتش آید همی بر سرم
بباید بدین داستان داوری
چرا رنج و سختی همه بهر ماست؟
بدان تا جهان ماند اندر شگفت
كه نوبت ز گیتی به من چون رسید
همی داد باید ز هر انجمن
1/62و63/209ـ 200
تعداد «هجاهای كوتاه و بلند» در بیت نخست به روشنی با خشم و خروش تناسب دارد. امّا همان طور كه میبینیم، موج وزن در بیتهای دوم و سوم با شش «هجای كشیده» و دو «هجای دارای نون ساكن پس از مصوّت بلند» آرام میشود؛ زیرا این بیتها تلاش ضحّاك و درباریان او را برای آرام ساختن كاوه نشان میدهند. در بیتهای بعدی هم شمار هجاهای كوتاه و بلند موسیقی لازم را برای القای مفهوم قیام ایجاد كرده است. در این بیتها اغلب هجاهای كشیده در پایان مصراع قرار دارند كه طبیعی است. (از بیست و سه «هجای كشیده» دوازده مورد در پایان مصراعها به كار رفته است.)
«تخفیف» (ساكن تلفّظ كردن «ن» در واژة «نامدارانْش») در بیت دوم بهگونهای بسیار مؤثّر نشان دهندة این نكته است كه درباریان ضحّاك برای آرام كردن كاوه حداكثر تلاش خود را به كار گرفتهاند. در این تركیب كه هجای آخر پنج واج دارد، «درنگ مضاعف» مشاهده و احساس میشود، زیرا این هجا افزون بر داشتن درنگ خاص «هجاهای كشیده»، همزمان درنگ ناشی از «نون ساكن پس از مصوّت بلند» هم دارد.
«تخفیف» (ساكن تلفّظ كردن «ن» در واژة «مارانْتْ») در بیت پایانی هم ـ که موجب «درنگ مضاعف» شده است ـ با پایان کلام که موسیقی کلام آهنگ فرود دارد، بسیار مناسب است.
رزم
سرودههای رزمی در شاهنامه فراوان است؛ نمونههای زیر را مطالعه میکنیم:
نمونة زیر ـ که از زبان گژدهم پیر در توصیف سهراب و هجوم وی به ایران است ـ در نامة باستان بسیار جلب توجّه میکند:
چو برگشت سهراب، گژدهم پیر
یكی نامه بنوشت نزدیك شاه
نخست آفرین كرد بر كردگار
كه آمد بر ما سپاهی گران
یكی پهلوانی به پیش اندرون
به بالا ز سروسهی برترست
برش چون بر پیل و بالاش برز
چو شمشیر هندی به چنگ آیدش
چو آواز او رعد غرّنده نیست
هجیر دلاور میان را ببست
بشد پیش سهراب رزمآزمای
كه بر هم زند مژّه را جنگجوی
كه سهرابش از پشت زین بر گرفت
درستست و اكنون بزنهار اوست
سواران تركان بسی دیدهام
مبادا كه او در میان دو صف
بران كوه بخشایش آرد زمین
عناندار چون او ندیدست كس
بلندیش بر آسمان رفته گیر
اگر خود شكیبیم یك چند نیز
اگر دم زند شهریار زمین
دژ و باره گیرد كه خود زور هست
كه این باره را نیست پـایاب اوی
بیاورد و بنشاند مردی دبیر
بر افكنده پوینده مردی براه
نمود آن گهی گردش روزگار
همه رزم جویان كندآوران
كه سالش ده و دو نباشد فزون
چو خورشید تابان بدو پیكرست
ندیدم كسی را چنان دست و گرز
ز دریا و از كوه ننگ آیدش
چو بازوی او تیغ برّنده نیست
یكی بارة تیز تگ برنشست
بر اسپش ندیدم فزون زان بپای
گر آید ز بینی سوی مغز بوی
برش ماند زان بازو اندر شگفت
پر اندیشه جان از پی كار اوست
عنانپیچ زین گونه نشنیدهام
یكی مرد جنگآور آرد به كف
كه او اسب تازد برو روز كین
تو گفتی كه سام سوار است و بس
سر بخت گردان همه خفته گیر
نكوشیم و دیگر نگوییم چیز
نراند سپاه و نسازد كمین
نگیرد كسی دست او را به دست
درنگی شود شیر ز اشتاب اوی
2/190ـ192/274ـ 296
در توصیف بالا گژدهم پیر خبر ورود سهراب به ایران را برای كیكاووس مینویسد. نوع هجاهای به كار رفته در این گزارش، به گونهای فوق¬العاده چشمگیر با اضطراب و نگرانی وی تناسب دارد. (پنجاه و هفت «هجای كشیده» و بیست و نه «هجای دارای نون ساكن پس از مصوّت بلند»؛ مجموعاً هشتاد و شش «هجای درنگساز»)
نقش «تخفیف» در تلفّظ واژهها نیز در موسیقی و وزن شعر اثرگذار است.
تشدید حرف «ر» در واژههای «غرّنده»، «برّنده» (بیت نهم) و حرف «ژ» در واژۀ «مژّه (بیت دوازدهم) ـ كه در هنجار رایج زبان نمیگنجد ـ بسیار جالب و مؤثّر بر مفهوم مورد نظر شاعر تأكید میكند.
پیروزی
چو پیش پدر شد سیاوش پاك
فرود آمد از اسب كاووس شاه
سیاووش را تنگ در برگرفت
نه دود و نه آتش نه گرد و نه خاك
پیاده سپهبد پیاده سپاه
ز كردار بد پوزش اندر گرفت
3/36/ 519ـ 521
در بیت نخست تنها دو «هجای كشیده» به كار رفته است آن هم در پایان مصراعها . این نكته به روشنی بیاثر بودن آتش و هیجان و نشاط سیاوش را ـ كه ناشی از پیروزی اوست ـ بیان میكند. بنابراین میبینیم که آهنگ شعر بسیار کوبنده و با درونمایة آن مناسب است.
بیتهای دوم و سوم كه حالت كیكاووس را نشان میدهند، بیشرین «هجای كشیده» را دارند و این پدیده طبیعی است چرا كه كیكاووس به سبب ثابت شدن نیرنگ سودابه، نمیتواند همچون سیاوش شاد و بانشاط باشد.
شكست
رستم پس از نخستین نبرد با اسفندیار كه زخمها و جراحات بسیار برداشته است به زواره میگوید:
بدو گفت رو پیش دستان بگوی
نگه كن كه تا چارة كار چیست
كزین دودة سام شد رنگ و بوی
برین خستگیها بر آزار كیست
6/287/1ـ 1150
شمار «هجاهای كشیده» (هشت مورد) و «نونهای ساكن پس از مصوّت بلند» (سه مورد) در بیتهای بالا بهخوبی نقش¬آفرینی آنها را در فضاسازی برای بیان مفاهیم مورد نظر (غم و اندوه و رنج و شكست) فراهم ساخته است.
مرگ
برای بهرهگیری از درونمایة «مرگ»، لازم است از هجاهایی استفاده شود که بیانگر تسلیم شدن آدمی در برابر آن باشد؛ از این رو در بیتهای زیر میبینیم که کاربرد «هجاهای کشیده» و «هجاهای دارای نون ساکن پس از مصوّت بلند» افزایش مییابد بویژه در میان مصراعها که موجب کاهش اوج و تندی موسیقی میشود؛ به عنوان نمونه در بیت نخست كاربرد پنج «هجای كشیده» و یك «هجای دارای نون ساكن پس از مصوّت بلند» تنها در یك بیت تأكیدی دیگر بر نقش «موسیقیایی هجاها» در ایجاد هماهنگی میان وزن و درونمایه است.
همه مرگ راییم برنا و پیر
به رفتن خرد بادمان دستگیر
6/290/1192
اندوه
یكی دشت با دیدگان پر ز خون
كه تا او كی آید ز آتش برون
3/36/509
«هجای كشیدة» مصراع نخست و «هجاهای دارای نون ساكن پس از مصوّت بلند» (سه مورد) نقشی بسیار مؤثّر در فضاسازی دارند و وزن شعر را برای ارائة پیامی غمانگیز و اندوهبار و انتظاری سنگین و جانكاه، مناسب كردهاند. «نون ساکن» میان مصراع از تندی موسیقی شعر به شدّت کاسته است.
عشق
رودابه که دل به عشق زال بسته است، رازش را با پرستاران خود در میان میگذارد و از ایشان راه چاره میخواهد. پرستاران، وی را از این که به زال سپید موی، دل ببندد، برحذر میدارند و شأن و منزلت او را فراتر از زال میدانند. رودابه که سخت دلباختة زال است از این نظر خدمتکاران خویش بسیار خشمگین میشود:
چنین گفت کین خام پیکارتان
نه قیصر بخواهم نه فغفور چین
به بالای من پور سامست زال
گرش پیر خوانی همی گر جوان
مرا مهر او دل ندیده گزید
برو مهربانم نه بر روی و موی
شنیدن نیرزید گفتارتان
نه از تاجداران ایران زمین
ابا بازوی شیر و با برز و یال
مرا او به جای تنست و روان
همان دوستی از شنیده گزید
بسوی هنر گشتمش مهرجوی
1/162 و 163/ 406 – 401
حالت برافروختة رودابه از سخنان تند و خشمآهنگ او در بیتهای دوم تا چهارم کاملاً پیداست. در بیتهای پنجم و ششم با یادآوری مهر خویش به زال، آرامش وی به شکلی محسوس درک میشود. فردوسی این موضوع را با استفادة مناسب از از انواع هجاهای کوتاه و بلند و درنگساز بهخوبی نشان داده است؛ او در این شش بیت افزون بر «هجاهای کوتاه و بلند» از بیست و پنج «هجای درنگساز» (پانزده «هجای کشیده» و ده «نون ساکن پس از مصوّت بلند») بهره برده است.
بزم
رستم پیش از نبرد با سهراب برای دیدن او و آگاهی یافتن از حریف نبرد خود، شبانه و پوشیده به درون سپاه سهراب نفوذ میکند و مخفیانه سهراب را که مجلس بزم آراسته است زیر نظر میگیرد:
چو سهراب را دید بر تخت بزم
به دیگر چو هومان سوار دلیر
تو گفتی همه تخت سهراب بود
دو بازو به کردار ران هیون
ز ترکان به گرد اندرش صد دلیر
پرستار پنجاه با دستبند
همی یک به یک خواندند آفرین
همی دید رستم مر او را ز دور
نشسته به یک دست او زندرزم
دگر بارمان نامبردار شیر
بسان یکی سرو شاداب بود
برش چون بر پیل و چهره چو خون
جوان و سرافراز چون نرّه شیر
به پیش دلافروز تخت بلند
بران برز و بالا و تیغ و نگین
نشست و نگه کرد مردان سور
2/208 و 208/ 493 – 486
از مجموع سی و هشت «هجای درنگساز»، بیست و هشت مورد «هجای کشیده» و ده مورد «نون ساکن پس از مصوّت بلند» است. این ویژگی موسیقیایی با آرامش تناسب دارد و سرایندة نامة باستان از اهمّیّت آن آگاه بوده و در عمل به آن توجّه کرده است.
از سوی دیگر به کار بردن واژههای «بزم» و «سور» در قافیة مصراعهای نخست و پایانی، بر بزمی کردن فضای شعر تأثیری چشمگیر دارد.
طلوع
چو خورشید برزد ز گردون درفش
دم شب شد از خنجر او بنفش
4/75/1053
به کارگیری دو «هجای كشیده» و یك «هجای دارای نون ساكن پس از مصوّت بلند» در مصراع نخست كلام را سنگین و آرام كرده است، امّا در مصراع دوم كه حاكی از خروش خشمگینانة خورشید بر شب است، تنها یك «هجای كشیده» مشاهده میشود كه آن هم به طور طبیعی در پایان مصراع و فرود كلام به کار رفته است.
تناسب تكرار واج «ش» با خورشید هم كه مركز ثقل بیت نخست به شمار میرود، نكتهای ظریف و قابل تأمّل است كه در القای مفهوم مورد نظر شاعر، نقشی اساسی دارد. علاوه بر آن در بیتهای بالا نغمة حروف حاصل از تكرار واجهای «خ» و «چ» و «گ» تاحدودی زیاد خشم ناشی از یورش خورشید بر شب تیره را به ذهن متبادر میسازد.
غروب
چو چرخ بلند از شبه تاج كرد
شمامه پراكند بر لاژورد
4/133/281
تیراندازی
برو راست خم كرد و چپ كرد راست
خروش از خم چرخ چاپی بخاست
4/196/1300
در این بیت بهخوبی دیده میشود كه شمار «هجاهای كشیده» در مصراع نخست (سه هجا) با آرامش پیش از تیراندازی ـ كه برای دقّت در تیراندازی و كسب نتیجه لازم است ـ هماهنگی درخور توجّهی دارد، همان طور كه فراوانی «هجاهای كوتاه و بلند» در مصراع دوم با «خشماهنگی» كه بیانگر خم شدن كمان است، تناسبی شگفتانگیز دارد.
خشم
افراسیاب از رفتار دخترش، منیژه، بسیار خشمگین است:
به گرسیوز آنگه بفرمود شاه
دو دستش به زنجیر و گردن به غل
به بندش به مسمار آهنگران
چو بستی نگون اندر افكن به چـاه
ببر پیل و آن سنگ اكوان دیو
فگندست در بیشة چین ستان
به پیلان گردون كش آن سنگ را
بیاور سر چاه او را بپوش
وز آنجا به ایوان آن بی هنر
برو با سواران و تاراج كن
بگو ای بنفرین شوریده بخت
به ننگ از كیان پست كردی سرم
برهنه كشانش ببر تا به چاه
بهارش توی غمگسارش توی
كه بند گران ساز و تاریك چـــاه
یكی بند رومی به كردار مل
ز سر تا به پایش ببند اندران
چوبی بهره گردد ز خورشید و ماه
كه از ژرف دریای گیهان خدیو
بیاور ز بیژن بدان كین ستان
كه پوشد سر چاه ارژنگ را
بدان تا بزاری برآیدْش هوش
منیژه كزو ننگ یابد گهر
نگونبخت را بی سر و تاج كن
كه بر تو نزیبد همی تـاج و تخت
به خاك اندر انداختی افسرم
كه در چاه بین آنك دیدی به گاه
درین تنگ زندان زوارش توی
5/32و33/423 ـ410
وجود فراوان «هجاهای كوتاه و بلند» و تعداد بسیار محدود «هجاهای كشیده» ـ كه تندی و خیزش وزن را در پی دارد ـ بهخوبی در بیتهای بالا مشاهده میشود به طوری كه درك تناسبب موسیقی و درونمایة بیتها را بسیار آسان و ملموس میسازد.
حرف «د» در واژة «بر آیدْش» ساكن تلفّظ میشود و موجب درنگ و سنگینی بیان میگردد. این ویژگی پیام زجركُش كردن و مرگ تدریجی منیژه را ـ كه دستور مؤكّد افراسیاب است ـ به ذهن متبادر میسازد.
همان طور كه مشاهده میشود اغلب بیتها در توصیفات یادشده از «هجاهای كشیده» و «هجاهای دارای نون ساكن پس از مصوّت بلند» سود بردهاند. علاوه بر آن با توجّه به مفهومی كه ارائه میكنند، میتوان گفت كه این توصیفات آغازین، براعت استهلالهایی هستند كه به گونهای شایسته و دلانگیز وظیفة فضاسازی را برای ارائة مطالب مورد نظر انجام میدهند.
با مطالعة شاهنامه از منظر توصیف و شیوة پردازش مطلب به نتایجی جالب دست مییابیم؛ از جمله این كه «براعت استهلال» از فنونی است كه استاد فردوسی با استفادة شایسته از آن تناسبی پرمعنی و دلانگیز، میان درونمایه و موسیقی كلامش ایجاد كرده است.
موارد یاد شده شمّهای از هنر ارزندة فردوسی در تطبیق استادانة موسیقی و درونمایة شعر است كه شواهد متعدّد آن در جایجای شاهنامه موج میزند و با مطالعة نمونههای ارائه شده با اطمینان میتوان نتیجه گرفت كه فردوسی با استفاده از ظرفیتهای زبانی و فنّی بهخوبی توانسته است از وزنی یكسان (فعولن فعولن فعولن فعل/ بحر متقارب مثمّن محذوف) برای عرضة مفاهیم گوناگون رزم و بزم و نیایش و تعلیم و تربیت و لطف و خشم و ... نهایت استفاده را ببرد و اعتبار اثر حماسی خویش را به گونهای چشمگیر افزایش دهد.
|
هرگونه استفاده از تصویر جلد این کتاب و محتویات متن آن در سایر سایت ها و شبکه های اجتماعی بدون اجازه کتبی از سازمان چاپ و نشر ایران ممنوع می باشد. متخلفان مورد پیگرد قانونی قرار می گیرند.
بازگشت به صفحه معرفی آثار